شیرینترینم نه ماهه شد
ناز گلکم نه ماه باهم بودنمان را سپاس
سپاس بابت سه فصل زیبا که با هم پشت سر گذاشتیم ...
سه فصل شیرین و پر از خاطرات رنگارنگ...خاطرات لحظه به لحظه بزرگ شدنت ...
هر روز که میگذرد بیشتر و بیشتر وابسته ی نگاه پر مهرت و لبخند پر از شوق زیستنت میشوم...
حالا دیگر تو گل باغ زندگیم
انقدر بزرگ شده ای که با ما بر سر سفره بنشینی
وبا ان صدای دلنشینت برای ما اواز ی از جنس ماما...بابا...دادا...به به... سر دهی
و با هر محدودیتی مخالفت خودت رابا یک جیغ کوچک اما گیرا نشان دهی.
فرشته ی زمینیه زیبای من
نهمین ماهگرد زندگیت رو باید بدون بابا جشن بگیریم
بابا طبق روال 21 روزه اش دیروز برای شیمی در مانی به بیمارستان رفت
منم طبق روال همیشه برایه ماهگردت یک کیک کوچولو پختم ولی مثل همیشه نشده
نمی دنم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شاید برای این که خییییییییییییلی دلم گرفته ...
این روزها به روایت تصویر
از مرواریدهم هنوز خبری نیست خودت ببین دیگه
اینجا خونه ی عمه هستیم وشما عاشق پیازچه شدی
هر چی پیازچه سر سفره بود شما خوردی !!!!!!!